دلم می خواست بخندانمشان
چهره های در هم رفته مترویی را
ادم هایی که فکر می کردند نباید به هم نگاه کنند
نباید با هم حرف بزنند و نباید به هم بخندند.
شاید به خاطر ان بود که فکر می کردند باید برسند به مقصد...
شاید برای این بود که فکر می کردند مسیر را نباید اهمیت داد.
چقدر اینها در لباس هایشان با هم متفاوتند اما در این رفتارشان چقدر شبیه شده اند.
حتی دوستان هم به احترام این فرهنگ سکوت کرده اند و چیزی نمی گویند، شاید باید حتما به مقصد برسند تا بگویند و بخندند، شاید باید احترام بگذارند،باید.
حتما بنای تعاون دارند در این سکوت خیر.
اقا ساکت صدای کلمات تایپتان دارد صدای سکوت را می شکند.
اما نه از دور کسی دارد فریاد می زند: اقایان محترم جورابای نانو نخی اوردیم 4 جفت 5 تومن.اول امتحان کن بعد بخر.....
و صدای جیر در می اید.ایستگاه شادمان، ایستگاه شادمان.
کاش در همین ایستگاه همه پیاده می شدیم و هوای فرهنگامان را عوض می کردیم.شاید عده ای هم به این شادمانی سیگاری دود می کردند.
سکوت سنگینی است.فقط صدای ترن می اید
نمی دانم چرا ولی این فضا دلم را هوایی می کند و بر لبم ذکر را می نشاند.مرا یاد ایام تنهایی می اندازد.
ادم ها اگر حرف نزنند کورند در اجتماع.حرف زدن ما را به سمت فهم هدایت می کند و راه را نشان می دهد.
عده ای هم اینجا چاره ای اندیشیده اند. موسیقی را مسکن جان خود کرده اند.به این فکر می کنم که نکند اگر ما انسان ها خوب حرف می زدیم و کافی حرف می زدیم دیگر نیازی به موسیقی نبود.موسیقی درمان درد عده ای شده است که یا زخم خورده زبان اند یا نشنیده حرف هایی. حتما اگر صدای زیبای محبت بیشتر دور و برمان بود موسیقی میدان  پیدا نمی کرد.
عده ای هم بازی می کنند.گوشی ها امروز شده اند پدر،مادر، برادر،خواهر و دوست.
همه چیز را مجازی دوست داریم.به جای حرف زدن دوست داریم تایپ کنیم.همان چیزی که من الان دارم با ان خودم را تخلیه می کنم.حداقل چیزی است که می توانم داشته باشم. سردی و سکوت دستهایمان را بر گرمی و شیرینی زبان هایمان ترجیح داده ایم. شاید ظاهرش این باشد که از ادم ها دور می شویم اما حقیقتش این است که فکر می کنم داریم از خودمان دور می شویم.
وقتی بجای حرف زدن تایپ می کنیم یعنی از حرف زدن خودمان خوشمان نمی اید
وقتی به جای لبخند شکلک ارسال می کنیم یعنی از رفتارمان خوشمان نمی اید
وقتی به جای رودررو شدن عکس هایمان را لایک می کنیم یعنی از قیافه خودمان خوشمان نمی اید

و ...